آیا تا کنون فکر کردهاید که چرا ما همیشه عقبیم؟
آیا فکر کردهاید که چرا اکثراً عصبانی میشویم؟
آیا تا به حال فکر کردهاید که بازیچهی دست کسی هستید؟
چرا باید این گونه باشد؟ کسی حق ندارد زندگی ما را تباه کند!
آیا تا به حال کسی به شما زور گفته که نتوانید به او اعتراض کنید؟ چه حالی دارید؟ آیا خوشحالید؟ یا دارید از عصبانیت میترکید؟
متأسفانه امروزه همراه با پیشرفت علم، زورگویی هم پیشرفت کرده!! دانشمندان از طرق مختلف به جمعآوری علم و اطلاعات میپردازند و قدرتمندان( نه فقط از نظر زور بازو) نیز با استفاده از روشهای مختلف به زورگویی. همه جا صحبت از این است که «ما» نه «من»، ولی خودشان دقیقاً برعکس آن عمل میکنند و در خیال این هستند که: کسی نفهمید!! آیا واقعاً کسی نمیفهمد؟
اگر همهی گفتهها درست بود، که اکنون ما چیزی کم نداشتیم! درصد ناراحتیها به 1 میرسید! ولی میبینیم که خیلی چیزها کم داریم. ناراحتیهایمان 95? است. مثلاً چرا برخی پلیسها هر وقت که دلشان میخواهد جریمه میکنند؟ اگر هم اعتراض کنیم، با دلایلی غیر منطقی و سست (و یا حتی زورگویی) ما را سرکوب میکنند!!!!!!!!!!!!!!!!!! ولی از آن طرف هم ما بهآنها خیلی نیازمندیم. آنها هستند که در شب تاریکی که در بیابان، کنار جاده تنها ماندهایم یا ماشینمان خراب شده، به ما امنیت میدهند و آرامش در دل ما میاندازند. این آنها هستند که دزد را تا آن جایی که ما فکرش را نمیکنیم دنبال کرده و او را میگیرند و اموالمان را به ما بازمیگردانند!
یا مثلاً چرا در برخی ادارات، مردم را سر کار میگذارند؟ آیا حتماً باید پارتی داشته باشیم. پس این خود آنها هستند که جامعه را به گند میکشند(البته همهی گندها را آنها نزدهاند).
وقتی میگویند انتقاد کن، منظورشان این است که بگو:« نه... خواهش میکنم، این حرفا چیه؟! شما کارتون خیلی درسته! هیچ انتقادی نیست.»
آیا به راستی باید چنین باشد؟ در حالی خود آنها ظاهراً مخالف این هستند؟
اگر شمایی که مسئول هستید این را میخوانید، بدانید این است کمی از مشکلات شهروندان. شما هیچ وقت خود را جای آنها نگذاشتهاید.
البته اینها نیمهی خالی لیوان بود. چون کمی هم باید به نیمهی خالی توجه کرد که وقتی آب لیوان تمام شد، غافلگیر نشویم.
نیمههای پُری هم هست که البته آنها را همه میدانند...